بررسی زندگی واحوال رابعه عدویه (بانویی عارف در قرن دوم هجری)-

ساخت وبلاگ

چکیده

موضوع عرفان و تصوف،یکی از مهمترین مباحث بشری در طی قرون به شمار می رود.ودر تمامی ادیان نیز بدان توجه شده است.زنان عارف همپای مردان نقش بسزایی در پیشبرد نهضت تصوف و عرفان اسلامی داشته اند.

این پایان نامه ابتدا به بحث عرفان و تصوف و رابطۀ آن با اسلام میپردازد.سپس زندگی یکی از زنان عارف بصره،به نام«رابعه عدویّه»(متوفی 185یا135ه.ق)را مورد بررسی قرار می دهد.که با عبادات خویش و ورود به طریقت الهی به مقامات عارفان دست یافت. گویند،او اولین کسی است که معنی و مفهوم حقیقی «حبّ الهی»را در تصوف اسلامی وارد کرده است.«حج»در دیدگاه وی فقط به قصد دیدار روی دوست انجام می شود.او «حال مشاهده» را درک کرده است واز جمله زنانی است که تجرّد را بر تأهل برگزید تا با آزادی و استقلال خویش در طریق تصوف به بالاترین درجات نائل شود.وی با صوفیان نامدار همعصر خویش چون:معاذةعدویه،حسن بصری،سفیان ثوری و...معاشرت داشت. رابعه را صاحب کراماتی دانسته اندکه برخی در تذکرةالاولیا عطار آمده است. او زنی فاضل و خردمند بود،اشعار استواری به وی نسبت می دهند.مناجات وسخنان حکمت آمیز وی در کتب عرفانی نقل شده است.در برخی اشعار پارسی نیز از وی سخن رفته است.

هدف این پایان نامه،تبیین افکار و ابعاد شخصیّتی«رابعه عدویّه»عارفۀ نامدار قرن دوم هجری می باشد که در طریق سیر و سلوک حق، معادن وجود خویش را کشف نموده و با نیروی عشق و ایمان وبا سلاح معرفت،به سیمرغ حقیقت دست یافته است.

از آنجا که از شرح زندگانی وی ،اطلاع چندانی در دسترس نیست،ومسأله با وجود افرادی به همین نام در عصر وی وهمچنین به دلیل قلّت منابع و مآخذ،کاررا دشوار و تحقیق را محدود می گرداند.با این وجود، به قدر وسع و توان علمی سعی شده تا گامی در جهت معرفی این بانوی پارسا برداشته شود. روش پژوهش،به صورت تحقیق کتابخانه ای و فیش برداری از متون عرفانی است که در کتب متعدد، شرح حال و آراء و نکات برجستة زندگی وی مورد بررسی قرار گرفته است.

پیشگفتار:

سپاس بیکران و ستایش بی پایان پرورگار مهربان را، که آدمی را آفرید و احسن مخلوقاتش نامید.

تاج «کرّمنا» بر سرش نهاد و خلعت «هدینا» بر قامتش پوشاند و دّر یتیم عشق، در صدف دلش نشاند.

و درود بی نهایت بر آن همای سعادت قله رفیع نبوت، رحمت عالمیان و صفوت آدمیان، محمد مصطفی- صل الله علیه وآله-

و درود و تحیت بر وصیِ نبی، ولیّ حق، صدر نشین مجلس اصفیا و سر حلقه محفل عرفا، علی- علیه السلام و خاندان پاکش.

اما علت جستجوی احوال عارفه ای در قرن دوم هجری، نخست آنکه عرفان و تصوف چیزی جز «عشق مطلق» نیست و عشق همان کیمیایی است که خاک آدم را با شبنمش گل کردند و سرشتند.

دور گردون ها ز موج عشق دان

گرنبودی عشق بفسردی جهان

و بدین ترتیب عشق و به دیگر تعبیر عرفان و تصوف با آغاز هستی انسان و سراسر حیات او پیوندی ناگسستنی یافت و این است که صوفیان، آدم(ع) را اولین صوفی عالم دانسته اند.

آنجا که به غرامت یک خطا از افلاک به عالم خاک هبوط کرد و سالیان دراز، طلب استغفار می نمود و اشک حسرت و ندامت از دیدگان می بارید تا آنگاه که مصفا شد که «ان الله اصطفی آدم(3/33)»او صافی شد و «صوفی گشت».

آری، آغاز این طریقت با آدم(ع) بود و کمال این طریق در وجود مبارک پیامبر(ص) است.

«عزیز الدین نسفی» در کتاب« مقصد اقصی» گوید: بدان که شریعت، گفت پیغمبر است و «طریقت، کرد پیغمبر است و حقیقت، دید پیغمبر است.» کما قال علیه السلام، الشریعه اقوالی، الطریقه اعمالی و الحقیقه احوالی.

دلیل دیگر آنکه عرفان و تصوف در ادبیات به مثابه روح است درکالبد، کالبد را بی روح قدری نیست و جایگاهش جز گور نه. حیات طیبه و دولت جاوید ما در گرو مؤانست با عرفان و تصوف اسلامی است و انتخاب این موضوع نیز از این رهگذر است.

آنچه با عنوان «رابعه عدویه عارفه نامدار قرن دوم هجری و اندیشه عرفانی وی» عرضه می شود، حاصل گشت و گذاری در بوستان ادب عرفانی است که رهاورد آن آشنایی با صاحبدلی وارسته که ولای دوست یافته و از سر خواجگی کون و مکان برخاسته و از هر آنچه غیر اوست سرتافته است.

همچنان که حافظ شیراز گوید:

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از درخویش خدایا به بهشتم مفرست

که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

این جریده سعی بر آن دارد که رابعه عدویه را از پرده مستوری قدری بدر آورد و گوشه ای از جمال اندیشه و زندگی وی را بنمایاند. و البته با بضاعت علمی ناچیز این حقیر، ران ملخی نزد سلیمان بردن است، چه باک که، عیب است و لیکن هنراست از موری.

مقدمه:

منزلت و پایگاهی که اسلام و پیامبر گرامی آن محمد(ص) برای زنان قائل شدند، سبب شد که در همان دوران حیات رسول اکرم(ص) و حتی سالها پس از ایشان، زنان همچون مردان در عرصه های مختلف، حضوری شایسته داشته باشند. همسران و دختران نبی اکرم(ص) و صحابه گرانقدر ایشان در زمره پارساترین زنان بودند. گروهی از ایشان در عرصه های نبرد حضوری درخشان داشتند و عده ای در کلاسهای درس مشغول وعظ و تذکر بودند و شماری از آنان نیز از راویان حدیث بودند به گونه ای که از فصاحت و بلاغت آنان در اغلب کتب عرفانی سخن رفته است و نام ایشان در صدر این آثار متجلی است. از آن جمله: عبدالرحمن سلمی در «ذکر النسوة المتعبدات الصوفیات» و ابن جوزی در «صفه الصفوه» و عبدالرحمن جامی در «نفحات الانس» و بسیاری دیگر.

زنان عارف و صوفی در میان مسلمانان از نخستین سالهای هجرت تاکنون، نقش بسزایی در پیشبرد نهضت تصوف و عرفان اسلامی داشته اند. آنان همچون مردان عصر خویش، به آموختن علم و معرفت پرداختند. عده ای در خدمت مشایخ صوفیه بودند و نزد ایشان تلمذ می کردند، گروهی در زمره عارفان شاعر بودند و گروهی به تدریس معارف دینی و وعظ اشتغال داشتند.

زنان عارف مسلمان در سراسر بلاد اسلامی پراکنده بودند. در قرن دوم هجری در بصره در میان ایشان چهره هایی برجسته چون رابعه عدویه و معاذه عدویه و شعوانه و عده ای دیگر، درخشش خاصی دارند. پارسا زنانی که در ریاضت و عبادات، بی مانند و در علم و معرفت، نامور زمان خویش بودند. و با عنوان استاد یا مجتهده از آنان نام برده می شد.

«سفیان ثوری که از بزرگترین فقیهان و بر مذهب ثوری بود، رابعه عدویه را استاد خود می دانست و از وی مسائل می پرسید و در جلسات موعظه وی حاضر می شد.» (سلمی،75،1999) و(جامی،613،1375).

سهروردی در کتاب گرانسنگ خود می نویسد: «حسن بصری، ابراهیم ادهم و ابوهاشم صوفی و رابعه عدویه از بزرگان مکتب زهد بوده اند.»(سهروردی،4،1374)

در واقع در دو قرن اول و دوم هجری که آغاز ظهور مذهب تصوف است نشانی از عناصر واقعی که سازنده تصوف باشد، نمی توان دید و اصطلاحاتی چون «عشق الهی» و «فناء فی الله»و «وحدت وجود» که در قرون بعد محور تصوف اسلامی است، مدتها بعد از این دوره بوجود می آید. در قرن دوم یگانه شخصیتی که اندیشه را به سوی خود معطوف می سازد، رابعه عدویه است که با عشق الهی خود، مفهوم تازه ای به تصوف می بخشد.

دکتر غنی در کتاب «تاریخ تصوف در اسلام» چنین می گوید:

«تنها کسی که در بین این جماعت بیشتر از عشق و محبت الهی دم میزند، «رابعه عدویه» است که ظاهرا تصوف واقعی با ظهور «رابعه» شروع شده است. به این معنی که می توان گفت از اواسط قرن دوم که زمان رابعه است، تخم تصوف واقعی کاشته می شود ولی به طوری که گفته شد ثمر این تخم در قرنهای بعد آشکار می گردد.» (غنی،31،1369)

بنابراین شناخت «رابعه عدویه» سرآغاز بسیاری از مسائل اساسی مربوط به تصوف و عرفان است از آن جمله، مسئله «وحدت وجود» که در طول تاریخ اندیشه اسلامی موجب کشته شدن و یا تکفیر جماعتی بیشمار گردیده، از رابعه عدویه آغاز می شود.

ظر دکتر زرین کوب در این مورد، چنین است:

«می گویند از رابعه عدویه- پارسا زنی از اهل بصره که از پیشروان قدیم صوفیه است- پرسیدند: «که آیا در عبادت خویش خدا را می بیند؟» گفت: «بی شک می بینمش که اگر نمی دیدم، نمی پرستیدمش.» نظیر این سخن را به علی بن ابیطالب(ع) - که صوفیه او را نیز از پیشروان خویش می خوانند- نسبت داده اند و البته خدایی که پرستنده او را - هر چند نه به چشم سر- می بیند به خوبی می تواند نه فقط مورد پرستش، بلکه مورد عشق نیز واقع شود و این عشقی است که رابعه و شبلی و حلاج- و همچنین شعرای صوفی- با آن همه شور و حرارت از آن سخن گفته اند و مولوی در بیان سوز و درد آن، نی را به شکایت می آورد و از زبان او سخن های دردناک می گوید.» (زرین کوب،1373، 38-37)

حسین بن منصور حلاج در اواخر قرن سوم هجری، طریقی را می پیماید که این بانوی عارف، پیشوای آن بوده است. او در وادی وحدت وجود، آشکارا انا الحق، می گوید، او یک جان دارد و آن جان هم همه «او» است. سرانجام نیز بر سر عقیده جان می بازد. او در کلام خود از اتحاد انسان و خدا می گوید و سخنان اوست که قرون بعد محور اصلی در اندیشه محیی الدین ابن عربی می گردد.

در زندگی رابعه ابهامات بسیار به چشم می خورد با این وصف او همان کسی است که در موردش نوشته اند: بعد از توبه، مجذوب عشق الهی گردید و در تمام عمر شعله های آتش این عشق او را آن چنان گرم نگاه داشت که حرارت این عشق و شور او را به وادی شهود کشاند.

امام محمد غزالی در «احیاء علوم الدین» رابعه عدویه را در مرتبه فایزان و عاشقان حضرت حق قرار می دهد. آنها که جز دیدار خدای کریم، آرزوی چیزی را نمی برند. چه آن غایت سعادت ها و نهایت لذت هاست. «از رابعه عدویه پرسیدند که رغبت تو به بهشت چگونه است؟ گفت: «الجار ثم الدار» یعنی نخست همسایه آن گاه سرای. پس این جماعت قومی اند که دوستی خداوند سرای ایشان را از سرای و آرایش ان مشغول کرده است. بلکه از هر چیزی که جز اوست، تا به حدی که نفس های خود و مثال ایشان مثال عاشقی است که به معشوق خود مولع باشد. (غزالی،1366، 4/51)

رابعه عدویه به شهادت اغلب بزرگان در کشف حقایق عرفانی، مقام والایی یافته است. و با توجه به اقداماتی که کرده و تحولاتی که در عرفان بوجود آورده، مورد عنایت و اهتمام خاص و عام بوده است و بزرگان عرفان،او را در عصر خود «حجت» می دانسته اند. در مقام او این نکته لازم به ذکر است که اگر آدمی عبادات را توفیق الهی دانسته، بر آنها پایداری نماید، و برانجام آن سپاسگزاری، به یقیین به مرتبه اولیاء الهی رسیده است. اصطلاح «اولیاء الله» به معنی دوستان خدا، در قرآن نیز چند بار ذکر شده است.

کلمه «ولی» در زبان انگلیسی معمولا به معنای کسی است که تحت « saint » [یعنی: حفاظت ویژه دوست] ترجمه می شود. خانم «شیمل» در کتاب ابعاد عرفانی اسلام می نویسد:

«ولی» لقبی است که شیعیان به حضرت علی علیه السلام داده و آن جناب را «ولی الله اعظم» می دانند.(شیمل، 1377، 336)

«مولی» کسی است که کارها و امورش از جانب خداوند هدایت می گردد و این امتیاز در اثر اطاعت و عبادت خالصانه به منظور قرب به خدا به او داده می شود. حکایاتی از تذکره الاولیا، مؤید این مطلب است: که هر گاه حسن بصری به منبر شدی و رابعه حاضر نبودی، فرود آمدی. یک بار گفتند، «چندین بزرگان و محتشمان حاضرند، اگر پیرزنی نباشد، چه شود؟» گفت: شربتی که ما از برای حوصله پیلان ساخته باشیم، در سینه موران نتوان ریخت و هرگاه که مجلس شدی و آتش در دلها افتادی و آب از چشم ها روان شدی، روبه رابعه کردی و گفتی: «هذا من جمرات قلبک یا سیده» [این همه گرمی از آتش دل توست، ای سیده،](عطار، 1383، 92-93)

خانم اسمیت می نویسد:«او عمیقآْ و به شدت مورد احترام و ستایش همه صوفیان بزرگ عصر خود بود و نسبت به معاصرانش نفوذ انکار ناپذیری داشت. وی از پیروی دیگران و پذیرفتن عقاید و نفوذ ایشان در مسائل مذهبی و دینی بر خلاف اغلب صوفیان خشنود نبود. به نظر می رسد هیچگاه تحت تعلیم و ارشاد شیخ استاد روحانی نبوده است ولی به یک تجربه صریح و بیواسطه و شخصی از خدا دست یافت.»(اسمیت، 1928، 218)

آن چنانکه گفته اند: از تحولات و دگرگونی های زندگی وی و به طور کلی شرح حال او، اطلاع چندانی در دست نیست و مسأله با وجود افرادی به همین نام در تاریخ عصر وی، کارا بر ما دشوارتر و دامنه تحقیق را محدود می گرداند، ولی با این وجود به قدر وسع و توان علمی، کوشش شده تا گامی در جهت شناساندن این بزرگ بانوی عارف برداشته شود. اگر چه برخی از مورخین او را ایرانی الاصل دانسته اند، لیکن در ایران و میان فارسی زبانان چندان معروف نیست. باوجود این در بسیاری از متون قدیم عرفانی اهل تصوف، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این پایان نامه، تحقیقی است درباره رابعه عدویه و اسطوره زندگی وی و حالات و اندیشه های عرفانی وی و نیز کسانی که با او در ارتباط بوده اند.

فصل اول

کلیات طرح

1-1 بیان مسئله

در بوستان ادب عرفانی، بسیاری از متون به معرفی چهره های درخشان عرفان و تصوف پرداخته اند.در میان عارفان مسلمان،زنانی پارسا به چشم می خورند که در زمان خود سرآمد و در تاریخ تأثیر گذار بوده اند.زنان و مردان عارفی که در طول تاریخ تصوف نقش بسزایی ایفا نموده اند و هریک در پیشبرد اهداف این نهضت سهم داشته اند.با این وجود در وادی عرفان و تصوف از زنان کمتر سخن رفته است.و آنچنان که بایسته و شایسته است برای دیگران شناخته شده نیستند. پارسا زنانی که در علم و فضیلت و تقوی بر مردان بزرگ عصر خویش برتری یافته بودند.برای مطالعه احوال برخی از ایشان به قرن دوم هجری می رویم، به شهر بصره. به جستجوی پارسا زنانی می پردازیم که زندگی هر یک بیانگر کرامت نفس و جایگاه ابدی زن در جامعه است.چهره ای که بیش از دیگران توجه را به خود معطوف می دارد،بانویی به نام رابعه عدویه است.که نه تنها در عصر خویش،که تا کنون نیز شگفتی و تحسین صاحب نظران را برانگیخته است،و بسیاری از بزرگان عرفان در بارة وی سخن ها گفته اند.

1-2 اهمیت تحقیق

رابعه عدویه یکی از شخصیتهای مؤثر عرفان است که در حوزه های گوناگون معرفت بشری از جمله،عشق الهی،وحدت وجود و سیر در مقامات معنوی نقش ویژه ای دارد.او با عبور از ظواهر و تعلقات دنیوی وچشم پوشی از نعمات اخروی ،فقط به پرستش حق می پردازدو عشق او را برمی گزیند.وی یکی از بنیانگذاران نظریه وحدت وجود است که با سیر وسلوک خویش به مقامی دست یافته که مورد غبطه و ستایش بزرگان عرفان شده است. بررسی

زندگی واحوال چنین شخصیتی می تواند راهنمای بسیاری از سالکان طریقت باشد.

1-3 سؤال مورد تحقیق

در هر تلاش و تحقیق علمی می باید ابتدا سؤال تحقیق را مشخص نمود تا پژوهش درمسیر آن قرار گیرد و در جریان تحقیق برای یافتن پاسخ، تمام همت خود را صرف آن نماید. این پرسش ها در واقع انگیزه اصلی در انتخاب موضوع می باشد و پاسخ به آن بسیاری از ابهامات را شرح حال وروش زندگی شخصیت مورد تحقیق روشن می سازد.با توجه به آن چه در اهمیت تحقیق ذکر شد،سؤال این تحقیق چنین مطرح می شودکه، رابعه عدویه کیست؟ اهمیت و جایگاه وی در چه مرتبه ای قرار دارد؟ اندیشة وی در عرفان چگونه مورد بررسی قرار می گیرد؟

1-4 زمینه تحقیق

علت جستجوی شرح حال بانویی عارف در قرن دوم هجری، نخست آن که،عرفان وتصوف چیزی جز عشق مطلق نیست.و عشق، خمیر مایة وجود انسان است.و ازر آن جا که عشق و به بیان دیگر عرفان و تصوف با آغاز خلقت و سرشت انسان عجین است،بنابراین در طول زندگی با انسان همراه بوده است.آغازگر این طریق آدم(ع) وکمال آن در وجود رسول گرامی اسلام می باشد.این موضوع بهترین بهانه برای یافتن این علت است. چرا که آشنایی با صاحبدلان و عاشقان همچون گام نهادن در بوستانی است که هر گلی عطری خاص دارد.بویژه آن که آشنایی با زنان عارف که کمتر از آنان سخن رفته است،می تواند راهگشا و سر مشق سالکان و مشتاقان قرار گیرد.انتخاب این موضوع ،علاقة شخصی نگارنده به این مقوله است.

1-5 تعریف واژگان

ازآن جا که موضوع این تحقیق عبارت است از«رابعه عدویه عارفة نامدار تاریخ تصوف و اندیشه های عرفانی وی» در گام نخست آن چه مورد بررسی قرار می گیرد،نیازمند جستجوی کتابخانه ای است.بنابراین به جستجوی شرح زندگانی بزرگانی پرداخته شده که به نحوی با موضوع عرفان و مقامات عارفان و نیز رابعه عدویه و اندیشه های الهی وی مربوط است.تا بدین طریق بتوان به منابعی دست یافت که به نحوی بیانگر شرح احوال وی یا مبیّن نظریات وی و شخصیت عرفانی اوست.در مسیر تحقیق به بسیاری از اصطلاحات عرفا و ذکر مقامات ایشان پرداخته شده است.و نیز شرح حال بسیاری از زنان و مردان به اختصار آورده شده است.

1-6- محدودیت ها و مشکلات تحقیق

از تحولات و شرح احوال و زندگی«رابعه عدویه»اطلاع چندانی در دسترس نیست واز سوی دیگر،در تاریخ به زنان عارفی هم نام رابعه نیز بر می خوریم،که در بسیاری موارد به دلیل تشابه اسمی صحت و سقم حکایات و سخنان منسوب به وی محل تردید قرار می دهد و کار تحقیق را دشوار و محدودتر می گرداند.دو عامل دیگر،کمبود منابع تحقیق و پژوهش در این زمینه و نیز فقدان کتابخانه های تخصصی در حوزه عرفان و تصوف است.

1-7 پیشینة تحقیق

موضوع عرفان وتصوف یکی از مهمترین مباحث در ادیان وجوامع بشری است. زنان عارف همپای مردان از نخستین سال های هجرت تا کنون نقش بسزایی در پیشبرد نهضت عرفان اسلامی داشته اند.بسیاری از محققین و پژوهشگران به مطالعه شرح احوال عرفا پرداخته اند. و کتب و رساله های بی شماری در این زمینه نگاشته شده است که هر یک به سهم خود در معرفی این چهره های درخشان کوشیده اند.چرا که عدة کثیری از مردم فقط نام این عرفا را شنیده اند و اطلاع کافی از ایشان ندارند. بنابراین پژوهش هایی از این دست، مفید خواهد بود.

1-8 روش کار

روش پژوهش، به صورت تحقیق کتابخانه ای و فیش برداری از متون عرفانی است.در کتب متعدد شرح حال و آراء و نکات برجستة زندگی وی را مورد بررسی قرار داده ام تا از طریق آشنایی با نظرات اهل، فن مجموعه ای گردآوری شود و حتی المقدور شخصیت و اندیشة عارفة بزرگ قرن دوم هجری ،«رابعه عدویه» را به طور مفید و موجز معرفی نماید.

فصل دوم

عرفان و تصوف

2-1 عرفان

نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسما و صفات اوست و بالجمله راه و روشی است که اهل الله برای شناسایی حق به دو طریق میسر است. یکی به طریق استدلال که از اثر به مؤثر و از فعل به صفت و از صفات به ذات. و این مخصوص علماست.

دوم، طریق تصفیه باطن و تخلیه سر از غیر و تخلیه روح، آن طریق معرفت خاصه انبیا و اولیا و عرفا است. و این معرفت کشفی و شهودی را غیر از مجذوب مطلق، هیچ کس را میسر نیست مگر به سبب طاعت و عبادت قالبی و نفسی و روحی و سّری و خفی. و غرض از ایجاد عالم، معرفت شهودی است. عرفا عقیده دارند برای رسیدن به حق و حقیقت بایستی مراحلی را طی کرد، تا نفس بتواند از حق و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل کند و تفاوت آنها با حکما این است که تنها گرد استدلال عقلی نمی گردند بلکه بنای کار آنها بر شهود و کشف است.(دهخدا)

خواجه نصیر طوسی از قول ابن سینا در نمط نهم اشارات در پاسخ به این سوال که «آیا اصولا عرفان از واقعیت سهمی دارد؟ ویا این که عرفا به عنوان طبقه ای خاص از دیگران ممتازند، یا خیر؟» چنین می گوید:

«در واقع عارفان، دارای مقامات و درجاتی می باشند که اختصاص به آنان دارد تنها ایشانند که در زندگی دنیوی خود به آن «مقامات» دست می یابند، نه دیگران. و آنان همچنان که در پوشش بدنها و اجسام خویشند، گویی که آن قالبها و پوششها را در هم شکافته و به جهان قدسی و پاکی به پرواز درآمده اند، و آنان را حالاتی پنهان در درون است با نشانه ها و آثاری در برون. کسانی که اهل حال و محرم این رازها نباشند در رد و انکارند، و اما آشنایان این راز، آن را ارج می نهند و بزرگش میدارند. (یثربی، 1377،110)

در کتاب «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» کلامی از ابن عربی در فتوحات مکّیه می آورد که نظر وی را درباره عرفا به صراحت می نماید:

«دل محبان خدا شکافته شد و آنان جلال و عظمت پروردگار را به روشنایی دل دیدند، بدنهاشان این جهانی و ارواحشان ملکوتی و عقولشان، آسمانی است و میان صفوف ملائکه می چمند.»(الفاخوری، 1377، 304)

در میان علوم اسلامی، دانشی به نام عرفان وجود دارد که به دلیل عدم دسترسی عامه مردم و بلکه بسیاری از اهل علم، همیشه در هاله ای از ابهام پیچیده است و شاید مهمترین عامل در مبهم بودن آن به غیر از اصطلاحات و مفاهیم عرفانی، وجود فرقه های فراوانی به نام صوفی باشد که به قولی وجهه فرهنگی و اجتماعی عرفان می باشند. عرفا با سایر طبقات فرهنگی اسلامی از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا و شعرا و غیره یک تفاوت مهم دارند و آن این است که علاوه بر این که یک طبقه فرهنگی هستند و علمی به نام عرفان به وجود آورده و دانشمندان بزرگی در میان آنها ظهور نموده و کتب مهمی تألیف کرده اند، یک فرقه ی اجتماعی در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتی مخصوص به خود. بر خلاف سایر طبقات فرهنگی از قبیل فقها و حکما و غیره که صرفا طبقه ای فرهنگی هستند.

اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگی یاد شوند «عارف» و هر گاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند، غالباً «متصوفه» نامیده می شوند. (مطهری، 1376، 83)

اگرچه متصوفه از انشعاب مذهبی اسلام به شمار نمی روند اما در مذاهب اسلامی حضور دارند. آنان گروهی اجتماعی هستند که برخی از ایشان از نظر ظاهر و رفتار شیوه خاصی اتخاذ کرده اند عده ای دیگر عرفایی هستند که از نظر ظاهری امتیازی بر دیگران ندارند و اهل سیر وسلوک عرفانی هستند و اصول کشفی و شهودی را مبنای تفسیر و توضیح هستی قرار می دهند. سیر و سلوک عارف در بخش عرفان عملی توضیح پذیر است. در این بخش از عرفان، سالک سیر الی الله را طی می کند تا به توحید برسد.

2-2 تصوف و منشأ آن

«تصوف یا عرفان در نزد مسلیمن، عبارت است از طریقه مخلوطی از فلسفه و مذهب که به عقیده پیروان آن، راه وصول به محق منحصر بدان است و این وصول به کمال و حق متوقف است بر سیر تفکر و مشاهداتی که مؤدی به وجد و حال و ذوق می شود. و در نتیجه به نحو اسرارآمیزی انسان را به خدا متصل می سازد. پیروان این طریقه به صوفی و عارف و اهل کشف معروفند و خود را «اهل حق» می نامند.» (غنی، 1369، 2/3-2)

«پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص)، اصل برتری که تقوی و پرهیزگاری بود «انّ اکرمکم عندالله اتقیکم» به تدریج رنگ باخت و مکنت و ثروت مادی بر تقوی و پرهیزگاری، رجحان یافت. بزرگان و حاکمان دل در گرو دنیا داشتند در این هنگام تحت تأثیر این عوامل تصوف اسلامی پایه گرفت و طریقی پی ریزی شد که هدفش مبارزه با دنیا پرستی بود. دگرباره دین در مقابل دنیا قرار گرفت و عده ای انگشت شمار دنیا را فدای دین کردند. در این میان امام علی(ع) امیر پرهیزگاران و رادمردان و تنی چند از یاران وی چون ابوذر غفاری و عمار یاسر و مقداد درخشندگی خاصی دارند. و بدین گونه بود که تصوف اسلامی با نشانه هایی چون زهد و عبادت و روی گردانیدن از دنیا و مبارزه با دنیاپرستی، استوار گشت. «و لذا میتوان گفت که تصوف اسلامی، ریشه در خود اسلام دارد. (زرین کوب، 1373، 13)

«در قرن دوم هجری مخصوصا در نیمه دوم آن یک دسته مردم در بین مسلمانان دیده می شوند که زندگی عجیب و خاصی دارند به این معنی که رفتار و ظواهر حالت آنها هیچ شباهتی به سایر مردم ندارد و قهرا اسم مخصوصی می بایست به آنها داده شود و آن نام «صوفی» است به مناسبت آن که این مردم به لباس پشمینه دهاتی خشن ملبس اند. بعضی از آنها در نقاط دور از جمعیت، صوامعی برای خود ساخته اند و در آنجا زندگی می کنند و بعضی در مناره ها، گوشه نشین شده، و دسته یی در صحراها می گردند. (قشیری، 1367،7)

«صوفی» کلمه ای است عربی و مشتق از لغت «صوف» به معنی پشم. و وجه تسمیه زهاد و مرتاضین قرون اول اسلام به صوفی، آن است که لباس پشمینه خشنی می پوشیده اند و نیز لغت «تصوف» مصدر باب تفعیل است که معنای آن پشمینه پوشیدن است. لغت «صوفی» در اول به مناسبت آن که لباس زهاد، صوف یعنی از پشم بوده، پیدا شده. بعدها مترادف با لغت «عارف» شده است. اعم از این که آن عارف لباس پشمی بپوشد یا نپوشد به طوری که در لغت عرب، اصطلاح «لبس الصوف» به معنی عارف شدن است و در زمره فقرا و صوفیه درآمدن است. (غنی، 1369، 46-45)

دکتر حلبی در کتاب مبانی عرفان، در مورد بحث مذکور، چنین می نویسد:

نمی توان نتیجه گرفت که هر کس که پشمینه پوشیده «صوفی» می شده است. چه در طول تاریخ تصوف، ملاحظه می شود که هر چند شعار ظاهری این جماعت پیشینه پوشی بوده، ولی شعار باطنی ایشان صفای باطن و به تعبیر مولوی «صفوت طلبی» بوده است.» (حلبی، 1385،41)

و نیز در جای دیگر می نویسد: صوفیان آن کسانند که همواره می کوشند، نفس خود را بپالایند و خود را از آلایش های درونی و ریا و تزویر برهانند و آن را بدین طریق فانی سازند، تا خود را به مرحله «بقا در خدا» رسانند.» (همان،35)

فایل های کمک آموزشی...
ما را در سایت فایل های کمک آموزشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fostadfile1 بازدید : 140 تاريخ : پنجشنبه 4 خرداد 1396 ساعت: 15:29